شنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۹

نوشتن

بعد از سالها دوباره دارم نمایشنامه می نویسم
خیلی سخته
احساس می کنم قلمم خشک شده
خیلی دیره
باید یه فکری کنم.

۷ نظر:

arash s. گفت...

فکر کردن نمیخواد
همه بقالی ها قلم برای نوشتن دارن

ماندا گفت...

هر چی به ذهنت میرسه بنویس .اگه قبلن تونستی الان هم میتونی .سخت نیست

یکی گفت...

فکر کنم سخت هست اما نه اونقدر که نخوای بنویسی امااااااا

لیلا گفت...

بجای آنكه به تاریكی لعنت فرستید، یك شمع روشن كنید.......................!

لیلی گفت...

آدمک آخر دنیاست بخند / آدمک مرگ همین جاست بخند/ دستخطی که تورا عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند/ آدمک خر نشوی گریه کنی کل دنیا سراب است بخند/
ممنون دوست خوبم همه ما آدمها به نوعی تنهاییم ...........

لیلا گفت...

بس بگردید و بگردد روزگار***دل به دنیا درنبندد هوشیار ای که دستت می‌رسد کاری بکن***پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار اینهمه رفتند و مای شوخ چشم***هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبار نام نیکو گر بماند ز آدمی***به کزو ماند سرای زرنگار
بله حرف شما رو قبول دارم راستی آدرس سایت موردنظرو براتون میفرستم حتما سر بزنین......................www.semalaghedar.blogfa.com

naghmeh danesh گفت...

مراسم رونمایی و فروش کتاب "چقدر هیچ کس شبیه تو نیست" چهارشنبه 8اردیبهشت ماه ساعت 6 عصر. خیابان فردوسی. نرسیده به میدان فردوسی. کوچه ضرابی.شماره 4. کافه رومنس.