سه‌شنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۵

عجب داغي نهادي بر دل ما

الان ظهر عاشوراست
و من نشسته ام توي خانه
پشت اين كامپيوتر لعنتي
و دوست ندارم كه هيچ جايي باشم
جز همين جا
الان وقتي است كه عمرو ايستاده است درست جلوي امام
شايد اولين بارش باشد
عمرو را نميشناسيد؟
هم سن و سال امام است
كمي كوچكتر
آشنايي آنها بر مي گردد به مدينه
زمان زندگي رسول خدا
آن روزها كه كودكان پيامبر ارج و قربي داشتند
آن روزها كه هنوز در خانه ي آنها را دود نگرفته بود
آن روز عمر ميزبان حسين بود
حسين را به خانه دعوت كرده بود
مشتاق بود و سر خوش
سر از پا نمي شناخت
مي دويد توي كوچه كه حسين از راه رسيده يا نه؟
اصلا اين عمرو تمام زندگيش براي ما ياد گرفتني است
ميزباني هم نياموخته ايم هنوز

مي رفت بالاي بام شايد بهتر ببيند
و يكباره از بام بر زمين افتاد
خانه پر شيون شد
و حسين از راه رسيد
و انگار رابطه اي هست بين گريه و حسين
و عمرو شفا يافته حسين شد
زندگي از حسين باز گرفت

امروز عاشوراست
گرد سپيدي بر موهاي عمرو و حسين نشسته است
اما عمرو از همان روز
پا در ركاب حسين است

پدرش وصيت كرده

من چي بگم ديگه تاريخ در موردش مي نويسه
پس عمرو بن قرظه ساعتى رزميد و نزد امام حسين عليه‏السلام بازگشت
و در برابر آن حضرت ايستاد تا از او در برابر دشمن دفاع كند

ابن نما مى‏گويد: او صورت و سينه خود را سپر تيرها قرار داده بود
و نمى‌گذاشت كه به امام حسين عليه‏السلام اصابت كند،
و پس از جراحت‌هاى زيادى كه برداشته بود به امام عرض كرد: اى پسر رسول خدا! به عهد خود وفا كردم؟
آن حضرت فرمود: آرى، تو زودتر از من در بهشت خواهى بود، سلام مرا به رسول خدا برسان و بگو كه من هم به دنبال تو خواهم آمد
عمرو پس از شنيدن اين سخنان بشارت‏آميز به روى زمين افتاد و جان تسليم كرد؛ سلام خدا بر او باد

يابن رسول الله
عليك من السلام
السلام عليك و علي الارواح التي حلت بفنائك
سلام من بر تو اي حسين
و بر آنان كه در پيشگاهت آرميده اند
و بر آنان كه جانشان را فدايت نموده اند
سلام بر تو
همه پستم به خاطر اين بود
كه چي ميشه منم مثل عمرو باشم
چي ميشه
ولش كنين
حالي براي بيشتر نوشتن نيست
عجب داغي نهادي بر دل ما

دوشنبه، دی ۱۸، ۱۳۸۵

اين چشمها دروغ نمي گويند


اول اينكه عيدتون مبارك

دوم اينكه سلام

مي خواستم يه چيزي بنويسم ولي الان اين سر صبحي نمي تونم

به هرحال بهانه اي شد كه بهتون بگم دوستون دارم

ممنون

راستي مي گن روز عيد اين جمله رو بگيم وقتي همديگرو مي بينيم

ولي ما كه نمي بينيم همديگرو اينترنتي شو مي گيم

خدا رو شكر كه محبت علي رو تو دلم گذاشت

خدا رو شكر كه منو نفرستاد سراغ آدم بدا

خدارو شكر كه زير سايه پدر و مادرمون ياد گرفتيم از همون اول بگيم ياعلي

خدا قسمتتون كنه غدير نجف باشين

خيلي با حاله

اونجا يه جمله اي دارن عربا

دست مي زنن و پا مي كوبن

وارد حرم مي شن

و مي گن بايعناك يا حيدر...

منم امروز مي خوام بگم

يا اميرالمومنين

عيدت مبارك

مي دونم اوني كه بايد نيستم

اما خوشحالم كه تو گروه تو وايسادم

بگذريم

عيدتون مبارك