جمعه، اسفند ۱۲، ۱۳۸۴

رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن

به نام خدا
این یادداشتها مربوط به سه شنبه 84.12.8 بوده است که تا حالا فرصت تایپش رو پیدا نکرده بودم:
دیشب رفتیم پیش وحید(جلیلوند).
موجود دوست داشتنی ایه واقعاً! از دفعه آخر که دیده بودمش لاغر شده بود. احتمالاً سفر حج هم بی تاثیر نبوده. و البته من خیلی وقت بود ندیده بودمش. از وقتی داشتند برنامه ریزی می کردند بر ای اسباب کشی به دفتر جدید تا حالا که حسابی جا افتادند اینجا.
آخرین بار که دیده بودمش یه کم از دغدغه های ذهنیم از کارم گفته بودم و از غیرقابل جمع بودن اعتقادات و کارم...
قراربود که برم یه روز بشینم و باهاش حرف بزنم و دیشب یه بخشی از اون یه روز شد.
بهانه این گفتگو هم این بود که آهنگساز کار قبلی ما (نجوا) که وحید خیلی باهاش حال کرده بود سازش رو شکسته بود و کار موسیقی رو کنار گذاشته بود.
داود شاگرد باهوش اردشیر کامکار بود که از ماه رمضان تا حالا دست به ساز نزده و کار ما هم منتظر حضور آهنگسازی در حد و اندازه او مونده.
نمیدونم دعای فرجی رو که شبکه 5 روزهای جمعه میذاره رو شنیدید یا نه؟ به نظر من
کار کم نظیریه توی موسیقی مذهبی. این دعای فرج اولین ترک نجوای 2 بود.
خیلی دوست داشتم می تونستم کاستش رو براتون بفرستم و نظرتون رو بدونم.
نکته جالب توی زندگی داود جمع کردن درس اخلاق 4 شنبه های حاج آقا مجتبی با کمانچه نواختن بی نظیرش بود...
بگذریم. وقتی به وحید ماجرای داود رو گفتیم. گفت بالاخره یکی پیدا شد که دلش رو یکدله کرد! خوش به حالش...
فعلا بسه تا یه شب دیگه
شعر این دفعه هم اینه
رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن
یا زجانان یا زجان بایست دل برداشتن

هیچ نظری موجود نیست: