سه‌شنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۴

ادامه بهانه ورود

ادامه دو پست قبلی:
سالها بعد وقتی داشتم غارهای فراموشی رو می خوندم فهمیدم جان کریستوفر اسم مستعار یه نویسنده امریکاییه صهیونیسته!
کف کرده بودم از نزدیکی اندیشه های معلمامون و این نویسنده
اما تو همون زمان از اکبر خواجه پیری یاد گرفتم چه جوری باید خاکی بود و بی ریا
گرچه هیچوقت نتونستم بفهمم چقدرش الکیه و چقدرش راست. اما اینو می دونم چشمای آدمها خیلی راحت لوشون می ده
این آدمها وقتی حرفی رو از ته دل می زنن امکان نداره تکونت نده!
راهنمایی من با دوستی با دو معلم خوب رغم خورد. آقایان بهنودی و جوهرچی
البته امروز که می بینمشون می بینم چقدر با دیروزم فرق کردم و اونها هم چقدر عوض شده اند.
اتفاق مهم راهنماییم رضا طالبی بود و یه عالمه اطلاعات مختلف که بعد از کلاس لهم می داد.
بگذریم.
تا فردا شب خداحافظ

هیچ نظری موجود نیست: