جمعه، دی ۰۱، ۱۳۸۵

موج مرده

دستهایم را باز می کنم
و می خواهم موج ها را در آغوش بگیرم
اما حیف
دریا هم با ما سر ناسازگاری گذاشته
از موج هم دریغ می کند برای ما
و گاه باید با خاطره ی یک موج زندگی کرد
یک موج مرده

سه‌شنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۵

خانه


وسوسه های هر روز زندگی
یکی پس از دیگری
خواب و خوراکم را
میگیرند
و من بی پناه
در تند باد روزهای سرد
سرپناهی آرزو می کنم
سر پناهی
به گرمی خانه
خانه ای
به شادابی نگاه تو