چهارشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۸۵

بها يا بهانه


یکی از دوستان خوبم حکایتی رو از زبان مسیح نوشته بود که گرچه قبلا شنیده بودم اما باز هم شنیدنی بود
خلاصه این حکایت حرف يكي از استادامه که آقا اون آقا که گفته بهشت را به بها دهند نه به بهانه چرت گفته
چون دقیقا بهشت رو به بهانه میدهند نه بها که اگر به بها می دادند هیچکس قادر به دستیابی به اون نبود
اما مهم همین بهانه هست
بگذریم
اصلا شاید همین بهانه، بها باشه
من چه می دونم
از خود خدا بپرسین
ضمنا من بخش آخر این حکایت رو نشنیده بودم که اینجا به نقل اون دوست عزیز میارمش
یا علی
 
حكايتي از زبان مسيح نقل مي كنند كه بسيار شنيدني است . مي گويند او اين حكايت را بسيار دوست داشت و در موقعيت هاي مختلف آن را بيان ميكرد . حكايت اين است : مردي بود بسيار متمكن و پولدار روزي به كارگراني براي كار در باغش نياز داشت . بنابراين ، پيشكارش را به ميدان شهر فرستاد تا كارگراني را براي كار اجير كند . پيشكار رفت و همه ي كارگران موجود در ميدان شهر را اجير كرد و آورد و آن ها در باغ به كار مشغول شدند . كارگراني كه آن روز در ميدان نبودند ، اين موضوع را شنيدند و آنها نيز آمدند . روز بعد و روزهاي بعد نيز تعدادي ديگر به جمع كارگران اضافه شدند . گر چه اين كارگران تازه ، غروب بود كه رسيدند ، اما مرد ثروتمند آنها را نيز استخدام كرد . شبانگاه ، هنگامي كه خورشيد فرو نشسته بود ، او همه ي كارگران را گردآورد و به همه ي آنها دستمزدي يكسان داد . بديهي ست آناني كه از صبح به كار مشغول بودند ، آزرده شدند و گفتند : (( اين بي انصافي است . چه مي كنيد ، آقا ؟ ما از صبح كار كرده ايم و اينان غروب رسيدند و بيش از دو ساعت نيست كه كار كرده اند . بعضي ها هم كه چند دقيقه پيش به ما ملحق شدند . آن ها كه اصلاً كاري نكرده اند )) . مرد ثروتمند خنديد و گفت : (( به ديگران كاري نداشته باشيد . آيا آنچه كه به خود شما داده ام كم بوده است ؟ )) كارگران يكصدا گفتند : (( نه ، آنچه كه شما به ما پرداخته ايد ، بيش تر از دستمزد معمولي ما نيز بوده است . با وجود اين ، انصاف نيست كه ايناني كه دير رسيدند و كاري نكردند ، همان دستمزدي را بگيرند كه ما گرفته ايم )) . مرد دارا گفت : (( من به آنها داده ام زيرا بسيار دارم . من اگر چند برابر اين نيز بپردازم ، چيزي از دارائي من كم نميشود . من از استغناي خويش مي بخشم . شما نگران اين موضوع نباشيد . شما بيش از توقع تان مزد گرفته ايد پس مقايسه نكنيد . من در ازاي كارشان نيست كه به آنها دستمزد مي دهم ، بلكه مي دهم چون براي دادن و بخشيدن ، بسيار دارم . من از سر بي نيازي ست كه مي بخشم .)) مسيح گفت : (( بعضي ها براي رسيدن به خدا سخت مي كوشند . بعضي ها درست دم غروب از راه مي رسند . بعضي ها هم وقتي كار تمام شده است ، پيدايشان مي شود . اما همه به يكسان زير چتر لطف و مرحمت الهي قرار مي گيرند .))
خدایا
وقتی به عظمت جهان می نگرم
هیچ چیز نیستم
هیچ هیچ
اصلا مهم نیستم
اما تو بزرگی و بخشنده
مرا نیز در سرزمین رحمتت جایی ده

۴ نظر:

ناشناس گفت...

سلام . به بها یا بهانه ان شاا ... که آخرش رسیدن باشد ... حالتان چطور است ؟مدتی بی خبر بودم

ناشناس گفت...

goft khodaya man az to daaraa tar hastam chon man khodaye mehrabaany daram chon to... baraye ham be ham sar bezanim...hamin

ناشناس گفت...

جنت به بها,نمی دهی میدانم
اما به بهانه میدهی میدانم
گر نیست بها ,بهانه دارم بسیار
بر اشک شبانه میدهی میدانم
بعضی ها از خستی که دارند نمیتوانند ببینند که خدا به همه میبخشد آنان خدا را هم با خودشان مقایسه میکنند اما خدا با من و تو فرق دارد

ناشناس گفت...

ای مهربانی محض !
در خانه را گشوده ای و باب بهانه را بسته ای
از تو نزدیک تر کیست و از خانه ی تو امن تر کجاست ؟
از بنده مدام شکستن و از تو پیوسته بستن
از بنده مستمر گسستن و از تو باز پیوستن
این چه قاعده ی غریبی است در عالم که معشوق ، ناز عاشق را می کشد ،
محبوب به دنبال محب می افتد و کریم در پی سائل می گردد .
چگونه است که آغوش پذیرش تو، گشاده تر از پای رجعت ماست ؟
...
زنده بودن ، سرودن بهانه
هر چه جز با تو بودن بهانه

ذکر نام تو یعنی تنفس
عاشقانه سرودن بهانه

خواب یعنی تو را خوب دیدن
پلک بستن ، گشودن ، بهانه

گریه هم مثل باران ضروری است
غصه از دل زدودن بهانه

...