اما يك سال پيش مردم ايران به آزموني دوباره دچار شدند. انتخاباتي متفاوت با تمام انتخابات گذشته
از ميان گروههاي سياسي حاضر در اجتماع به جز سه گروه زير بقيه در اين انتخابات گزينه اي معرفي كرده بودند:
1. سلطنت طلبان: كه كلا نظام سلطنت با جمهوري سازگاري ندارد گرچه سلطنت طلبي براي بسياري مثل انقلابي بودن براي عده اي ديگر معرضي است براي رسيدن به تمايلات خودخواسته . چرا كه در طول تاريخ ما ايرانيان شريف همواره نظامها را به فراخور حال خويش تغيير داده ايم و با خود سازگار ساخته ايم نه اينكه با حضور در يك سيستم رنگ و بوي آن را بگيريم...
2. مجاهدين خلق: اين گروه كه فكر ميكنم در بين كليه گروههاي سياسي ايران منفور تر از آن هيچ گروهي نباشددر سالهاي پاياني دهه 50 و ابتداي دهه 60 با اتكا به قوت سيستماتيك بودن و عمليات از پيش تعريف شده بسياري از خانواده ها را عزادار كرد. آتش زدن ، سوزاندن افراد و يا ترور با اسلحه و شكنجه كمترين كارهايي بود كه به نخبگان جامعه در نيمه دوم سال 57 براي اثبات صحت اعتقادات ديكته شده از سوي سيستم به آنها به كار مي بستند. اما كم كم سازمان هم جايي شد براي خودنمايي فرومايگان و ابزار وجود پس مانده هاي فكري جامعه
3. نهضت آزادي و جبهه ملي : ماجراي نهضت آزادي از بقيه گروهها جدا بود. گرچه مظلوم نمايي از اركان اصلي دوستان و سروران اين سيستم (از زمان مرحوم مصدق تا حال) بوده و هست اما اينان بي شك به نظام دموكراتيك معتقد و پايبندند. و بارها آمادگي خود براي حضور در عرصه هاي مختلف انتخابات را اعلام كرده اند. گرچه هر جا هم كه فكر مي كرده اند در چرخه دموكراتيك از گردونه عقب خواهند افتاد از خير آن گذشته اند.
اما تمام احزاب درون نظام – منتقد و معتقد- در اين انتخابات حضور داشتند.
و البته نتيجه آن چيزي شد وراي آن چه كه به تصور هر ايراني مي توانست توهم كند.
آنچه در اين خرداد مرا بيشتر به خود معطوف كرده است خاطراتي است كه انتخابات گذشته و علي الخصوص جريانات ساخت يكي از فيلمهاي تبليغاتي هاشمي رفسنجاني براي ميلاد فيلم و مخصوصا شخص من به دنبال داشت.
الان حال نوشتن ندارم
بقيش باشه براي بعد