تاحالا حس كردي دوست داري بري با كسي كه براي اولين بار توي خيابون مي بينيش، يه استكان چايي بخوري؟
يه پك قليون توي يه قهوه خونه ي تنگ و تاريك تو چهار راه مولوي؟
چهارشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۹
پس کی می رسیم؟
نمی دونم خدا توزندگی من دنبال چیه
درست می بردم تا لب موفقیت و بعد پرتم میکنه یه جایی اون دوردورا که تا سالها امیدی به موفقیت نداشته باشم
خسته ام
نمی دونم باید چی بگم؟
پس کی می رسیم؟
۴ نظر:
اوه اوه چه سخت خدا به تو صبر بده
:))
این همه تلاش بعد همه چی پر
اشکال نداره البته اینجوری هم هشغولی و زندگیت می گذره
من هم نمیدونم والا
اما بهش اطمینان دارم
گاهی گمان نمی كنی ولی میشود ./گاهی نمی شود كه نمی شود/ گاهی هزار بار دعایت بیاستجابت است / گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود
اين اتفاق براي هممون ميافته
ارسال یک نظر