چهارشنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۵

رسم کفترکان

گاهی وقتها باید پر کشید
باید سبکبال بر دوش ابرها قدم گذاشت
باید کنار جاده ها خوابید
بی هیچ توهمی از باران
باید به سیل سپرد تن خود را
باید حواس را به خود آورد
باید کنار باغچه ای کوچک
دل را به رسم کفترکان پر داد
تا هر جا که رفت رهایش کرد
این ها رو امروز تو حال خودم نوشتم
نمی دونم یعنی چی
مخلصیم

۸ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
دلم برای اینجا و نوشته هایی که در حال خودت می نویسی تنگ شده بود

ناشناس گفت...

hm ...ag emishood ba rood bwram behtar bood ta seil ....az bazi tike hash kheili khosham oomad..tasaworesh baram ..aali bood

ناشناس گفت...

hm ...age mishood ba rood beram behtar bood ta seil ....az bazi tike hash kheili khosham oomad..tasaworesh baram ..aali bood

ناشناس گفت...

جایت خالیست ... نیستی ؟

ناشناس گفت...

و سلام
نام خداست
...
آقاي وكيلي
مطب زيبايي بود
از قبيله شعر
كسي مي گفت :
براي خواندن يك داستان دو سه ساعتي زمان لازم است
و براي خواندن يك شعر
يك عمر ...
نامتان در خيل مشتاقان
فراموش مباد ...

ناشناس گفت...

این بیان که دیگر هیچ چیز برای بیان کردن وجود ندارد...هیچ چیزی که با آن بتوان بیان کرد...هیچ چیزی که از آن بتوان بیان کرد...هیچ قدرتی برای بیان کردن...هیچ میلی به بیان کردن...همراه با اجبار به بیان کردن...

"ساموئل بکت"

ناشناس گفت...

.سلام.ممنون که سر زدی
اگه وحید جلیلوند رو دیدی از طرف من ازش بپرس کتاب کلوخهای بلور به دستش رسید؟یا بر و بچه های امور حج و زیارت سیما دودره ش کردن؟

ناشناس گفت...

سلام
من یاد آن تکه ی "زیر باران باد رفت " سهراب افتادم
راستی
نوشابه بدون ساندویچ داده نمی شود. یعنی اگر شعر را می خواهی بدزدی هیچ اشکالی ندارد اگر با ذکر نام نویسنده باشد