دستهایم را باز می کنم
و می خواهم موج ها را در آغوش بگیرم
اما حیف
دریا هم با ما سر ناسازگاری گذاشته
از موج هم دریغ می کند برای ما
و گاه باید با خاطره ی یک موج زندگی کرد
یک موج مرده
تاحالا حس كردي دوست داري بري با كسي كه براي اولين بار توي خيابون مي بينيش، يه استكان چايي بخوري؟ يه پك قليون توي يه قهوه خونه ي تنگ و تاريك تو چهار راه مولوي؟